امیرطاهای 5 تا 20 روزه
سلام پسر گلم
امروز دقیقا 21 روزه که به دنیای ما اومدی و زندگی ِ من و بابایی رو رنگ تازه ای بخشیدی
هم من هم بابایی روزبهروز بیشترتر عاشقت میشیم
وقتی که تو بغلم شیر میخوری و با چشمای مرواریدیت نگام میکنی ...
وقتی از خواب و شیر، سیر شدی و داری با بابایی بازی میکنی ...
وقتی آروم و معصوم خوابیدی و من و بابایی از نگاه کردن بهت سیر نمیشیم ...
تو همه ی این لحظات هردومون خدارو هزارهزار بار شکر میکنیم که تو، فرشته ی آسمونی رو به ما عطا کرد
خدایا بابت این همه لطفت ازت سپاسگزاریم
...
از همه ی دوستایی هم که تو این مدت به وبلاگ امیرطاها اومدن و کامنت گذاشتن تشکر میکنم
حقش بود زودتر میومدم و جواب همه ی کامنتهارو میدادم، ولی خب بعضیا درجریان مشکلات بعد از عملم بودن و دلیل تاخیرم رو میدونستن
از بقیه هم عذرخواهی میکنم
...
و اما بریم سراغ عکسهای جدید امیرطاها تو خونه ی باباجون و مامان جونش اینا
دنیا رو آب ببره، امیرطاها رو خواب میبره
هیـــــــــس! میخوام تو بغل باباجونم بخوابم
کیفمون کوکه و دلمون بازی کردن میخواد
این هم پروسهی خوردن مولتیویتامین توسط بابایی
قدم اول: بابایی با آرامش قربون صدقه م میره و من دهنمو قفل کردم و دوس نمیدارم مزه ی مولتیویتامین رو ... مگه زوره؟
قدم دوم: بابایی حوصله ش سرمیره و خشانت به خرج میده و من عصبانی میشم و مامانی هم دلش ریش میشه و گریه میکنه
قدم سوم: و درنهایت من مولتی ویتامینمو به زور چماق میخورم و این میشه سرووضعم
بعد از اینکه مامان جون جلو بخاری پوشکمو عوض میکنه من کلی سرحال میشم و بون نیاز به مامانی و بابایی، در استقلال کامل من و خودم باهم بازی میکنیم
اینجا 16 روزه هستم و دارم میرم مرکز بهداشت برا کنترل قد و وزنم
مامانی میگه اینجا یه لقمه ساندویچ شدم و میخواد بخورتم، و من برای بار اول از مامانی ترسیدم
مامانی عاشق این عکسه، تو این عکس بهم میگه امیرطاهای لُپوی خوردنی
این عکس هم فقط جهت نشون دادن خوش تیپ بودنمان میباشد
دو مدل از طرز خوابیدنم که مامانی عاشق دومیه
پهلوون پنبه که میگن منماااااااااااااا
تو خواب انقده وول میخورم که همیشه جورابام از پام درمیاد
وقتی هم که پوشک پتم نیست کیف میکنم واسه خودم
دل پیچه که میگیرم فقط بابایی میتونه این شکلی آرومم بکنه
زورم زیاده و گردنم کلفت ؛ برا همین به راحتی میتونم بابایی رو شبا از جاش شوت کنم بیرون و خودم تو جای بابایی بخوابم و ایشونم مجبور بشه رو فرض بخوابه
اینجا هم 19 روزه هستم و آماده شدم که برم خونه ی اون یکی باباجونم