امیرطاهای 1 تا 5 روزه
روز سوم و شکل خوابیدن امیرطاها کوچولو
روز پنجم؛ امیرطاها آماده شده و لباسای زمستونیشو پوشیده که با بابایی و مامان بزرگ و عمه جونش بره دکتر
برگشتش از دکتر
وقتی همه مون خوشحال بودیم که خدارو هزار هزار بار شکر که هیچ مشکلی نداره
(این عکس اختصاصی ِ درخواست مامان جون (مامان بزرگ ِ مامان سمیه) هست که الان تهرانه و عکس چشم باز ِ آقا امیرطاها رو درخواست کرده بود)
اینجا از بس خسته شدم دارم خمیازه میکشم و دل مامان بزرگا و عمه هامو میبرم
اینجا تازه شیر خوردم و بابایی داره میزنه به پشتم تا آروغ بزنم
خلاصه اینکه ما اینیم دیگه، حواستون باشه که کیک بوکسینگ کار کردم تو این 9 ماه درحد اِندش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی