امیرطاهاامیرطاها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

قصر خاطرات امیرطاها

دی ماه، 11 ماهگی امیرطاها

1393/12/18 19:04
نویسنده : مامان سمیه
1,118 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام صدتا سلام

بدون هیچ حرف و حدیثی قبل از بیدار شدن امیرطاها زود عکساشو میذارم

پسرم کلیدای مامانشو بردتشنه و داره فرار میکنه

 

شب ساعت 1:30 ؛ امیرطاها درحال مکانیکی روروئکش

 

امیرطاها از خواب بیدار نشده پلیور دست بافت مامان نسرین رو تنش کرده

 

«مامانی لبخند ملیح زدم تا ازم عکس بگیری»

 

((سر پنجمین عکس بیدار شدی. پسرم تو چرا خوابت انقدر کمه!!؟؟))

 

«سلام مامان! صبحت بخیر»

 

«مامان من خوابم نی-می-یاد. زور نگو دیگه به من چه ساعت دوئه نصف شبه»

 

اون زیر چکار میکنی امیرطاها؟ سرت نخوره به میز؟ داری دنبال توپت میگردی

 

آخ که فدای دندونات بشم من مامانی

 

«اومدم مراسم جشن دخترعمه م ضحی کوچولو»

 

«مامان هی بگو امیرطاها خونه رو کثیف میکنه، ببین خودم دارم نپتون دستی میکشم تا تمیز بشه فرشات»

 

آقا پسر! داری موز میخوری یا موز میمالی به سروکله ت؟

 

«مراسم موز خورون تموم شده و پامونو انداختیم رو پامون داریم کارتون میبینیم»

 

«هان! این چیه که دست دای دای مهدیه؟!؟»

 

«هرچی که هست اگه بیاد جلو دستمو میکنم توش، حالا ببین کی گفتم»

 

«امممم! چیز خوشمزه ایه، ای مامانی ِ نامرد چرا تا حالا از اینا بهم نداده بودی؟»

 

«این چوبش از همه خوشمزه تره حتی و اگر!»

 

«آخ جون چی اوسدوخونده خوشمزه ایه، حتی خوشمزه تر از اون گوشتا»

 

من نمیدونم اتو این کابینت چی دیدیکه از همه بیشتر اینجارو باز میکنی. خدا به دادم برسه با وجود اون روغن و نمک و اینا!

 

برای پنجمین بار موهای امیرطاها کوتاه شد تو آرایشگاه

 

گل پسرم دکتر شده!

پسندها (10)

نظرات (6)

مامان آیهان
19 اسفند 93 1:24
سلام هزار ماشالله چه پسر خوشگلی دارین دکتری بهش خیلی میادددددددددددد
مامان سمیه
پاسخ
ممنونم عزیز لطف داری
خانوم خونه
24 اسفند 93 22:57
ماشاالله هزارماشاالله .. تو هر عکسی خوشگل تر از عکس قبلیه ... عاشق اون عکس شدم که داره چوب میخوره بقول خودتون از طرفم بوسش کنین سمیه حان ... خیلی دوستش دارم ...
مامان رویا
25 اسفند 93 19:36
سلام عزیز دل خاله ماشالله هزارماشالله تو هم مثل مرصاد شیطون و بازیگوش شدی خیلییییییییییییییی عکسات خوشگلن.ماشالله ایشالله همیشه سالم باشی عزیزم
مرجان مامان متین
21 فروردین 94 2:23
ای سمیه شیطوووون چرا بی سروصدا آپ کردی؟ فدای این پسر شیرین ووخوردنی بشم من اصلا نوشتنای خودت خیلی حال میده خصوصا (حتی و اگر) بوس به هردوتون
ستاره
24 فروردین 94 12:07
سلام به سمیه جونی و اقای دکتر امیر طاها خان دلم خیلی براتون تنگیده. قربون ژستش بشم موقع تماشای تلویزیون.میخوام درسته قورتش بدم.کیک خوردنشو که دیگه نگوووووووووووووووووووووووو خدا حظش کنه
ĸoѕαr
11 خرداد 94 9:01
سلام خاله جونم.چه وب نازی دارید.!!! وکوشولوتونم به خودم رفته چون هم سفیده وهم نازه وبانمک. اگه به وب من سربزنید خوشحال میشوم .ازتون کلی سپاس گزارم.