امیرطاهاامیرطاها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

قصر خاطرات امیرطاها

امیرطاهای 5 تا 20 روزه

1392/12/9 12:52
نویسنده : مامان سمیه
618 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم

امروز دقیقا 21 روزه که به دنیای ما اومدی و زندگی ِ من و بابایی رو رنگ تازه ای بخشیدی

هم من هم بابایی روزبه‌روز بیشترتر عاشقت میشیم

وقتی که تو بغلم شیر میخوری و با چشمای مرواریدیت نگام میکنی ...

وقتی از خواب و شیر، سیر شدی و داری با بابایی بازی میکنی ...

وقتی آروم و معصوم خوابیدی و من و بابایی از نگاه کردن بهت سیر نمیشیم ...

تو همه ی این لحظات هردومون خدارو هزارهزار بار شکر میکنیم که تو، فرشته ی آسمونی رو به ما عطا کرد

خدایا بابت این همه لطفت ازت سپاسگزاریم

...

از همه ی دوستایی هم که تو این مدت به وبلاگ امیرطاها اومدن و کامنت گذاشتن تشکر میکنم

حقش بود زودتر میومدم و جواب همه ی کامنتهارو میدادم، ولی خب بعضیا درجریان مشکلات بعد از عملم بودن و دلیل تاخیرم رو میدونستن

از بقیه هم عذرخواهی میکنم

...

و اما بریم سراغ عکسهای جدید امیرطاها تو خونه ی باباجون و مامان جونش اینا

 

دنیا رو آب ببره، امیرطاها رو خواب میبره

 

هیـــــــــس! میخوام تو بغل باباجونم بخوابم

 

کیفمون کوکه و دلمون بازی کردن میخواد

 

این هم پروسه‌ی خوردن مولتی‌ویتامین توسط بابایی

قدم اول: بابایی با آرامش قربون صدقه م میره و من دهنمو قفل کردم و دوس نمیدارم مزه ی مولتی‌ویتامین رو ... مگه زوره؟

 

قدم دوم: بابایی حوصله ش سرمیره و خشانت کلافهبه خرج میده و من عصبانی میشم و مامانی هم دلش ریش میشه و گریه میکنه

 

قدم سوم: و درنهایت من مولتی ویتامینمو به زور چماق گاوچران میخورم و این میشه سرووضعم

 

بعد از اینکه مامان جون جلو بخاری پوشکمو عوض میکنه من کلی سرحال میشم و بون نیاز به مامانی و بابایی، در استقلال کامل من و خودم باهم بازی میکنیملبخند

 

اینجا 16 روزه هستم و دارم میرم مرکز بهداشت برا کنترل قد و وزنم

مامانی میگه اینجا یه لقمه ساندویچ شدم و میخواد بخورتم، و من برای بار اول از مامانی ترسیدمنگران

 

مامانی عاشق این عکسه، تو این عکس بهم میگه امیرطاهای لُپوی خوردنی خوشمزه

 

این عکس هم فقط جهت نشون دادن خوش تیپ بودنمان می‌باشد

 

دو مدل از طرز خوابیدنم که مامانی عاشق دومیه

 

 

پهلوون پنبه که میگن منماااااااااااااا

 

تو خواب انقده وول میخورم که همیشه جورابام از پام درمیادلبخند

 

وقتی هم که پوشک پتم نیست کیف میکنم واسه خودم

 

دل پیچه که میگیرم فقط بابایی میتونه این شکلی آرومم بکنه

 

زورم زیاده و گردنم کلفت ؛ برا همین به راحتی میتونم بابایی رو شبا از جاش شوت کنم بیرون و خودم تو جای بابایی بخوابم و ایشونم مجبور بشه رو فرض بخوابه

 

اینجا هم 19 روزه هستم و آماده شدم که برم خونه ی اون یکی باباجونم

پسندها (2)

نظرات (20)

GPICJRMqfXtHOp9xP1fBoCO_ZESxJH2szMPJA0gUvZc.
9 اسفند 92 16:10
ماشاالله داره کم کم بزرگ میشه
افسونی
9 اسفند 92 20:16
آخی نازی ماشالله به امیر طاها جوراباش خیلی بامزه بود ایشالله دومادیش واسه منم دعا کن راستی زیبا هم این هفته عمل میشه هاااااااااااااااااااا
مامان سمیه
پاسخ
افسون جان انشالله هم تو هم همه مامانای باردار نی نیشونو صحیح و سالم به دنیا بیارن
سمیه
9 اسفند 92 23:13
فدات شم عزیزم ایشالا همیشه خوش باشین بووووووووووووووووووووووس
مامان سمیه
پاسخ
مرسی سمیه جان
مرجان
10 اسفند 92 0:22
سلام سمیه جون'خوبی عزیزم؟وای که چقدراومدم تووبلاگت ببینم اومدی یانهو ناامیدبرگشتم دل من و متینواسه شمادوتا لک زده بود!ماشاله امیرطاهای نازبزرگ شده'وای که چه عکسای خوردنی گذاشتی! چقدرازدیدن نحوه خوردن مولتی ویتامین و ازپادراومدن جورابهاش خندیدم و همچنین ازطرزگفتنت! میگماااااچرامولتی ویتامینوباقطره چکون نمیدی؟خیلی راحته'الانم که دندون ندارن خطرشکستن شیشه قطره چکون وجودداشته باشه' منم گوش شیطون کرازاین هفته اینترنت خیلی ی ی ی پرسرعت میارم خونه زودبه زودمیام تووبلاگ خودم و شماها البته اگه شاه پسراجازه بفرمان(بعضی وقتهاعشقش میکشه نخوابه و یسره به مدت 5-6 ساعت بیدارمیمونه و وقت منومیگیره) توهم زودبه زودمطلب و عکس بزارو به تاپیک مامانایی که کودکان زیرهفت سال2 دارن سربزن آخییییییش!این بودانشای من! باتشکر
مامان سمیه
پاسخ
منم دلم تنگ شده ولی این بخیه های بی انصاف نمیذارن که تو چرا وبلاگتو اپ نمیکنی؟
مامان آیهان کوچولو
10 اسفند 92 10:54
سلام سمیه جون.خوبی عزیزم؟ امیرطاها ماشالله هزار ماشالله خواستنی تر شده.الهی که از چشم بد به دور باشه. مشکلی واست پیش اومده بعد عمل؟
مامان سمیه
پاسخ
ممنون فریده جان واللاه بخبه لریم آتیپلار
*بهار*
10 اسفند 92 13:17
الهی خدا برات سالم سلامت نگه ش داره ایشالله همیشه شادو خندون باشه سمیه برای دارو یادمه مامانم از سرنگ خیلی کوچیک استفاده میکرد خیلی راحت دارو میداد به خواهرم.
مامان سمیه
پاسخ
حتما امتحان میکنم مرسی
ماریا
10 اسفند 92 20:25
وای این پهلوون پنبه چه جیگری شده واسه خودش خدا خودت بهتر شدی سمیه جون ؟؟؟ آخ انقدر شیرینه هوس پسر کردم خدایا شکرت. سمیه جون نی نی منم دخمل گیس گلابتونه فعلا
مامان سمیه
پاسخ
ماریا جان تبریک میگم دختردار شدنتو
زهره
11 اسفند 92 21:53
سلام مامانی یه ماچ سفت از طذف من بهش بکن ماشاالله اسپند هم یادت نره
مامان سمیه
پاسخ
نع خیرم سفت نمیشه دردش میاد
مامان نیم وجبی بانو
11 اسفند 92 22:37
نه سمیه جون...هنوز زایمان نکردم....شکر خدا دکتر گفت فعلا وضع خوبه...گفت هنوز صبر میکنیم....اول از 10-15 اسفند بهم نوبت داد...اما امشب که پیشش بودم کنسل شد....سمیه یادته گفتم همه میگن شوهرا رو کم کم از تخت بیرون میکنن و تو میگفتی بدون شوهرت نمیخوابی؟؟؟یادته؟؟؟حالا به حرف من رسیدی؟؟؟برام خیلی دعا کن...اونقد استرس دارم و اعصابم خرابه که حال و حوصله آب دیت کردن وبلاگمو ندارم....خداکنه نیم وجبی بانوم سالم باشه و این جند هفته آخر به خیر و خوشی بگذره...برا همه ....
مامان سمیه
پاسخ
آره واللاه کوچولوب مستبد که میگن همینه نترس دختر توکلت به خدا باشه یادته من چقدر مشکلات داشتم اما همه به لطف خدا به خیروخوشی حل شد توهم ناامید نباش من و امیرطاها هم دعات مبکنیم وبلاگتم الان آپ نکنی عیب نداره ولی بعداز به دنیا اومدن تسنیم کوچولو حق نداری آپ نکنی شیرفم شد؟
تينا
12 اسفند 92 11:05
اي جانم سميه عجب پسر دخمل كشي خدا حفظش كنه جيگريه عزيز دلم
مامان سمیه
پاسخ
میسی خاله تینا تو ازم تعریف نکنی کی بکنه؟
بهار
12 اسفند 92 13:24
خدا نگه داره واستون سمیه خانوم.اینم یه گل واسه گل پسر شما.
مامان سمیه
پاسخ
تشکر بهارجان
مرضیه ع
12 اسفند 92 20:00
وای سمیه جون چقدر امیر طه بامزه و خوردنی شده.
مامان سمیه
پاسخ
به پای امیرعلی شما نمیرسه از طرف من ببوسش
ساناز
14 اسفند 92 8:19
سلام سمیه جون خوبی؟ماشا...ئ که شازده پسری شده این امیرطاهای گل وقتی امیرطاها رو میبینم دلم پرمیکشه پیش نی نی خودم راستی اگه خواستی به وبلاگمونم سر بزن
مامان سمیه
پاسخ
سانازجان انشاالله دوران بارداری شادی داشته باش چشم میام گلم
مریم پاییزی
15 اسفند 92 20:04
الهی عزیزم اصلا باورم نمیشه این پهلوون تو دل مامانش بوده ها. دختر تو بازم غر غراتو شروع کردی؟ بزنم لهت کنم؟ خدارو هزار بار شکر که گل پسرت صحیح و سالمه
مامان سمیه
پاسخ
آره منم باورم نمیشه ای بابا آخه من کی غر زدم؟
مرضیه ع
21 اسفند 92 10:58
کجایی سمیه جون؟. دلم عکس جدید از امیرطه می خواد.
مامان سمیه
پاسخ
چشم برم خونه خودمون میذارم
ساجده
22 اسفند 92 21:41
ای جااان دلم ماشالاه داره این گل پسر پهلوون، سمیه جونم از طرف من قورتش بده، خودت که میدونی من نی نی خورم
مامان سمیه
پاسخ
مرسی خاله ساجده نه قورت دادنی نیس گاز گازیه
افسونی
24 اسفند 92 8:28
سمیه جون چرا به روز نیستی عزیزم زیبا 18 اسفند نی نیشو طبیعی دنیا آورد عکس هم گذاشته برو ببین
مامان سمیه
پاسخ
واللاه نه فرصتشو دارم نه میتونم بشینم ممنونم که خبر دادی
نگار
26 اسفند 92 8:07
هزار ماشالاه سمیه جونم
مامان سمیه
پاسخ
هان!؟ هرار ماشالاه به من نگار؟
علامه کوچولو
28 اسفند 92 17:04
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش، اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام ******** سال نو مبارک ********
مامان آیهان کوچولو
29 اسفند 92 9:56
عیدتون مبارک امیرطاها جونو مامانی [بوسه][بوسه]
مامان سمیه
پاسخ
همین طور شما مامان آیهان کوچولو و خود آیهان جان