سفر به مشهدالرضا
سلام
گل خوشگل من شما برای اولین بار مهرماه سال 1393 توفیق زیارت امام رضای مهربون نصیبت شد
مامان جون نسرین و باباجون و دای دای مهدی روز پنجشنبه 10 مهر با ماشین راه افتادن
و شما و بابایی و مامانی و خانواده ی آقای میرزایی روز جمعه11 مهر صبح ساعت 11 با هواپیما رفتیم سمت مشهد
شنبه روز عرفه بود و شما همراه همه ی ما تو حرم امام رضا دعای عرفه ی امام حسین رو خوندی
خیلی پسر خوبی بودی و اصلا تو اون چند روزی که مشهد بودیم اذیت نکردی
همه ش بغل دایی مهدی و بابایی بودی
روز سه شنبه ساعت 12 هم برگشتیم سمت تبریز
تو مدتی که مشهد بودیم «بابا» و به به» گفتن رو یاد گرفتی
واین هم عکسهای امیرطاها و امام رضای مهربون:
عید قربان تدو حرم امام رضا، من و دای دای مهدی
عاشق آینه کاری های حرم شدم
مامان و بابام حتی از در و دیوار حرم هم با من عکس میگرفتن
شب عیدقربان همه جا تو حرم چراغونی بود
صحن انقلاب خیلی خوشگل و رنگارنگ بود من از همه جا بیشتر دوستش داشتم
من و یار وفادار سفرم؛ دای دای مهدی
آخرین روز رفتم نزدیک ضریح و کلی با امام رضای خوبم حرف زدم ، شما نمیدونید که ...